به گزارش موج فارس؛جهانبخش در آغاز سخنان خود با تشریح مفاهیم «تربیت»، «صنعت»، «تصویر» و «آمایش سرزمین»، تأکید کرد که در سنت فکری شیعه و همچنین ادبیات جهانی، کیفیت فضا بهعنوان ظرف زندگی انسانی نقشی تعیینکننده در سلامت جامعه دارد. وی با اشاره به دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی، طبیعت و صنعت را دو ساحت مکمل دانست که در صورت برهم خوردن هماهنگی میان آنها، محیط مصنوع به سمت فرسودگی و بازگشت ناگزیر به طبیعت گرایش پیدا میکند. او نمونههایی از معماری شرق آسیا را یادآور شد که در آن مسیرهای پیادهروی و فضاهای آرام، نقشی تربیتی و تمرکزآفرین ایفا میکنند.
تغییر ارزشهای فرهنگی و سرنوشت معماری
جهانبخش با تأکید بر اینکه تغییر ارزشهای فرهنگی مسیر معماری را تغییر میدهد، گفت: «هرگاه کارایی اقتصادی به ارزش غالب بدل شود، معماری نیز به سمتی میرود که حتی راهرفتن و نوشیدن آب هم تبدیل به فعالیتی اقتصادی میشود.» وی نتیجهگیری کرد که الگوهای معماری شرق آسیا در فرهنگی که محور آن سودآوری لحظهای است، کارکردی نخواهد داشت.
دو رویکرد اصلی آمایش سرزمین
وی در ادامه، دو رویکرد اصلی در آمایش سرزمین را شامل
۱) تجمیع کاربریها و صرفه مقیاس
۲) ادغام کاربریهای گوناگون در مقیاس محلات
دانست. به گفته او، رویکرد نخست بر تمرکز جمعیت و شکلگیری شهرکها استوار است و نیازمند شبکه حملونقل گسترده است؛ اما رویکرد دوم با تلفیق خدمات محلی به مشارکت شهروندان و تقویت حیات شهری میانجامد.
عضو هیأت علمی دانشگاه هنر اصفهان با اشاره به نقدهای تاریخی بر تجمیع کاربریها، دیدگاههای مارکسیستها، جیم هوس و کریستوفر الکساندر را یادآور شد و تأکید کرد که تفکیک شدید کاربریها موجب افول زندگی شهری شده است و باید پیوندی ارگانیک بین طبیعت و محیط مصنوع برقرار شود.
نقد فضای سبز متمرکز و مدیریت اقلیم شهری
جهانبخش با اشاره به نمونههایی موفق از پیوند طبیعت و شهر در بافتهای تاریخی ایران همچون یزد و اسلامیه فردوس، افزود: با وجود میانگین ۲۰ متر مربع سرانه فضای سبز در قم و اصفهان، این فضاها عموماً سازمانی و متمرکز بوده و نقش مردم در تولید طبیعت شهری کمرنگ است. او با انتقاد از مصرف سالانه بیش از ۲۰ میلیون مترمکعب آب شرب برای آبیاری فضای سبز قم، توزیع فضای سبز در مقیاس خانهها و محلات را راهکاری کمهزینهتر و کارآمدتر دانست.
وی همچنین تأکید کرد که توزیع خرد فضاهای سبز در سطح شهر میتواند به کاهش اختلاف دمایی کمک کند؛ اختلافی که در یک روز میان شرق و غرب شیراز به ۲۰ درجه رسیده است.
مسکن تابعی از معیشت
جهانبخش با بیان اینکه «مسکن تابعی از معیشت است»، آمایش سرزمینی را راهکاری بنیادین برای عبور از بحران مسکن دانست و گفت بدون شکلگیری قطبهای اشتغال در سراسر کشور، تمرکز جمعیت در کلانشهرها اداگذار از شهر مدرن و الگوی سکونت موج سوممه مییابد. او ناکامی «طرح جامع سرزمین» را ناشی از نگاه بخشی و فقدان عزم ملی دانست و تأکید کرد که کشور همچنان در چرخه مدیریت بحرانمحور گرفتار مانده است.
وی با اشاره به دادههای جمعیتی افزود: «براساس برآوردها، طی ده سال آینده ۲۴ میلیون زوج در آستانه ازدواج قرار میگیرند و تأمین مسکن برای آنان نقشی اساسی در تسهیل ازدواج دارد.»
در بخش دوم نشست، جهانبخش با استناد به تحلیلهای الوین تافلر، الگوی شهر مدرن را محصول «موج دوم» دانست؛ الگویی که بر تفکیک کامل حوزههای کار، آموزش، تفریح و سکونت تکیه دارد و خانه را به خوابگاهی برای بازتولید نیروی کار تبدیل کرده است. به باور او، این نگاه موجب گسست انسان از طبیعت، تشدید مصرفگرایی و بحرانهای زیستپذیری شده است.
او در مقابل، اندیشه «موج سوم» تافلر را مطرح کرد؛ تمدنی مبتنی بر مقیاس خرد، شبکهبودن و بازپیوند خانه با تولید، فناوری و آموزش.
جهانبخش برای توضیح این الگو به نمونههای جهانی اشاره کرد:
روسیه پس از جنگ: واگذاری تنها ۳٪ اراضی کشاورزی در قالب «داچا»ها منجر به تولید بیش از نیمی از محصولات کشاورزی کشور شد؛ نشانهای از برتری نظارت خانوادگی بر نظامهای بزرگمقیاس.
چین دهه ۱۹۸۰: اجرای «نظام مسئولیت خانوار» و واگذاری زمین به خانوادهها باعث جهش تاریخی تولید شد. جهانبخش گفت ژائو زیانگ «موج سوم» را نقشه راه آینده چین دانست.
نمونههای میدانی و نقد سیاستهای تجمیع
جهانبخش نمونههایی از پیوند طبیعت و شهر در ایران را یادآور شد و از جمله به شهرهای یزد و اسلامیه فردوس اشاره کرد که در آنها باغها و فضاهای سبز در بافت شهری حضور پررنگی دارند.
وی افزود: با وجود اینکه در شهرهایی مانند قم و اصفهان بهطور متوسط برای هر شهروند بیست متر مربع فضای سبز تعریف شده، این فضا عمدتاً بهصورت متمرکز و سازمانی ایجاد شده و مشارکت مردمی در آن کم بوده است.
وی با انتقاد از سیاست ساخت پارکهای عظیم و متمرکز گفت: در قم سالانه بیش از بیست میلیون مترمکعب آب شرب برای آبیاری فضای سبز متمرکز مصرف میشود. در حالیکه اگر بخشی از این فضاها در خانهها و محلات توزیع میشد، هم هزینهها کاهش مییافت و هم مشارکت و بهرهوری شهری افزایش پیدا میکرد.
وی تأکید کرد: یکی از نقدهای اصلی به آمایش سرزمین مبتنی بر تجمیع این است که بهجای فعالکردن مردم در تولید فضا و طبیعت، همه چیز را در نقاط محدود متمرکز میکند و هزینههای سنگین ایجاد میکند.


















































